دردم این نیست که او عاشق نیست
دردم این نیست که معشوق من از
عشق تهی ست....
دردم این است که بادیدن این سردی ها
من چرا دل بستم...؟؟؟
می توان با یک گلیم کهنه هم
روز را شب کرد و شب را روز کرد
می توان با هیچ ساخت
می توان مهربانی را..خدا را..عشق را
با لبی خندان تر از یک شاخه گل تفسیر کرد
می توان بی رنگ بود
همچو آب چشمه ای پاک و زلال
می توان درفکر باغ و دشت بود
عاشق گلگشت بود
می توان این جمله را دردفتر فردا نوشت :
« خوبی از هرچیز دیگر بهتر است »
گـاهـی دور از چـشـم ابـرهـا هـم
مـیـتـوان عـاشـق شـد
مـیـتـوان بـغـض کـرد
مـیـتـوان بـاریـد
گـاهـی دور از چـشـم مـداد رنگی ها هـم
مـیـتـوان نـقـاش شـد
مـیـتـوان آسـمـان داشـت
مـیـتـوان آبـی شـد ...
امـا گـاهـی !
دور از چـشـم گـذشـتـه
نـمـیـتـوان امـروز را
پـشـت هـیـچ فـردایـی پـنـهـان کـرد ...
تعداد صفحات : 9
[cb:post_body1][cb:post_body2]
[cb:post_continue_link]
+ نوشته شده در [cb:post_create_date] ساعت [cb:post_create_time] توسط [cb:post_author_name] [cb:post_comment_text] [cb:post_comment_count] |
|